بر لب جوی و به عشقی کسی که دوستش میدارم سالها نشستم کف دستم را درجوی آبی
فرو بردم وآن را بیرون آوردم و به تو نشان دادم و گفتم آبی که کف دستم جای گرفته می بینی
این نشانه عشق من است براستی این چنین است مادامی که دستهایمان با دقت باز نگه داریم
آب در کف دستها باقی می ماند اما اگر انگشتا نمان را سفت وسخت به هم بچسبانیم وسعی
کنیم که آبها را به اجبار در دستهایمان نگه داریم یک قطره آب در کف دو دستمان باقی می ماند
اینست بزرگترین اشتباهی که همه در هنگام عاشق شدن مرتکب می شویم همه می خواهند
عشق را به اجبار حفظ کنند به او امر کنیم از او انتظار دارند او را محدود میکنند بدینگونه است که
که عشقمان همچو آبها با کوچکترین تکانی از بین می رود و نابود می شود عشق را باید آزاد
گذاشت شما نمی توانید طبیعت عشق را تغییر دهید اگر کسی را دوست دارید اجازه بدهید
آزاد باشد او را زندانی افکار وعقاید خود نکنید به او دیوانه وار عشق بورزید اما انتظار گرفتن نداشته
باشید متقاعد کنید اما امر نکنید حفظ کنید اما اسیر نکنید خواهش کنید اما دستور ندهید
:: برچسبها:
دلنوشته لحظه قرار عاشقی,
|